روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم آشنا شویم ؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول او را خورد .
آن دو با هم به کنار ساحل رفتند . حقیقت لباسش را در آورد . دروغ حیله گر فوراً لباسهای او را پوشید .
از آن روز به بعد همیشه حقیقت عریان و زشت است و دروغ در لباس حقیقت زیبا و فریبنده .
صفحه قبل 1 صفحه بعد